یادگیری آسان زبان انگلیسی در خانه
یادگیری آسان زبان انگلیسی در خانه
در این قسمت از یادگیری آسان زبان انگلیسی در خانه برای شما ۳ مکالمه انگلیسی با ترجمه فارسی آماده کرده ایم. امیدوارم از این مکالمه ها استفاده لازم را ببرید.
یادگیری آسان زبان انگلیسی در خانه ، مکالمه انگلیسی با ترجمه فارسی
Breakfast with Grandparents (صبحانه با پدربزرگ و مادربزرگ)
MOM: Lucy, can you help me with breakfast?
مادر: لوسی، کمک می کنی صبحانه را آماده کنم؟
LUCY: Sure, Mom? Is someone coming over this morning?
لوسی: البته، کسی قراره بیاد؟
MOM: Your grandparents are coming.
مادر: پدربزرگ و مادربزرگت میاند اینجا.
LUCY: Oh, how nice. What are we making?
لوسی: چه خوب. چی قراره درست کنیم؟
MOM: Pancakes, eggs, bacon, and hash browns.
مادر: پنکیک، تخم مرغ، بیکن و سیب زمینی سرخ شده.
LUCY: Yummy! That sounds delicious.
لوسی: به نظر خوشمزه می یاند.
MOM: I hope so. Your grandfather has a big appetite. I hope there is enough food.
مادر: امیدوارم. پدربزرگت اشتهاش زیاده. امیدوارم غذا کافی باشه.
LUCY: Mom, you always make too much food. It looks like a breakfast buffet every time they come over.
لوسی: مامان، هر بار که اونا میاند، تو همیشه مثل سلف سرویس رستوران ها غذای زیادی درست می کنی.
MOM: I want to make sure there is enough food. Breakfast is the most important meal of the day.
مادر: می خوام مطمئن باشم که غذا به اندازه کافی هست. صبحانه مهمترین وعده غذاییه.
LUCY: Should I make freshly-squeezed orange juice?
لوسی: میشه آب پرتقال تازه بگیرم؟
MOM: That would be great. Do you know where the juicer is?
مادر: عالیه. می دونی آب میوه گیری کجاست؟
LUCY: Yeah, it’s on the top shelf of the pantry.
لوسی: بله، بالای قفسه هاست.
MOM: Oh no!
مادر: اوه، نه!
LUCY: What’s wrong, Mom?
لوسی: چی شده مامان؟
MOM: I’m all out of eggs. Tell your Dad to go to the store and buy some eggs. I’ll start on the bacon and hash browns.
مادر: تخم مرغ نداریم. به بابات بگو بره مغازه چند تا تخم مرغ بگیره. من شروع می کنم به درست کردن بیکن و سیب زمینی سرخ کرده.
LUCY: Dad! Mom needs you to buy some eggs!
لوسی: بابا! باید بری چند تا تخم مرغ بخری.
یادگیری آسان زبان انگلیسی در خانه ، مکالمه انگلیسی با ترجمه فارسی
Talking about your Lunch (صحبت درباره ناهار)
BOBBY: Hey Steve, what did your mom pack for your lunch today?
بابی: هی استیو، امروز مامانت واست ناهار چی گذاشته؟
STEVE: Hey Bobby. She packs me the same lunch every day. A peanut butter and jelly sandwich, cookies, and milk.
استیو: هی بابی، همون غذای همیشگی. کره بادوم زمینی، ساندویچ مربا، بیسکویت و شیر.
BOBBY: I got something new today. It looks like a tuna sandwich. I am not sure I like it.
بابی: امروز من یه غذای جدید دارم. به نظر ساندویچ ماهی تن میاد. مطمئن نیستم خوشم بیاد.
STEVE: I love tuna sandwiches. Do you want to trade?
استیو: من ساندویچ ماهی تن دوست دارم. می خوای با هم عوض کنیم؟
BOBBY: Sure! But will your mom get mad?
بابی: البته. اما مامانت عصبانی نشه؟
STEVE: No. She won’t know. I won’t tell her.
استیو: نه. نمی فهمه. بهش نمی گم.
BOBBY: Do you ever buy the school lunch?
بابی: تا حالا ناهار مدرسه رو خریدی؟
STEVE: No, it looks gross.
استیو: نه، به نظر خوب نمیاد.
BOBBY: It’s actually not bad. Some dishes are pretty good.
بابی: اون قدرهام بد نیست. بعضی غذاهاش خیلی خوبه.
STEVE: Which ones have you tried?
استیو: کدومشو امتحان کردی؟
BOBBY: The spaghetti and pizza are good. But the hamburgers and burritos are terrible. They taste like cardboard.
بابی: اسپاگتی و پیتزاش خوبه. اما همبرگر و بوریتو هاش افتضاحه.
STEVE: Maybe I’ll buy lunch when the cafeteria serves spaghetti and pizza. Those are my favorite dishes at home.
استیو: شاید وقتی اسپاگتی و پیتزا سرو کردند بخرم. اینا غذاهای مورد علاقم هستند.
BOBBY: They are pretty good, but not as good as our moms’ cooking.
بابی: اونا خوبند اما به خوبی دستپخت مامانامون نیستند.
STEVE: Are you done with lunch? Let’s go out to recess.
استیو: ناهارت تمام شد؟ زنگه تفریحه، بریم بیرون.
BOBBY: Yeah. Let’s go!
بابی: بله، بریم.
یادگیری آسان زبان انگلیسی در خانه ، مکالمه انگلیسی با ترجمه فارسی
Opening up a Restaurant (باز کردن رستوران)
STANLEY: Hi Bill. What are you doing tonight?
استنلی: سلام بیل. امشب می خوای چکار کنی؟
BILL: I’m not sure. Carol and I are thinking about going out to dinner.
بیل: نمی دونم. من و کارول فکر کردیم امشب واسه شام بریم بیرون.
STANLEY: I’m opening a restaurant soon.
استنلی: منم به زودی یه رستوران باز می کنم.
BILL: Where?
بیل: کجا؟
STANLEY: Downtown.
استنلی: مرکز شهر.
BILL: What kind of food are you going to serve?
بیل: چه نوع غذایی می خوای بدی؟
STANLEY: Chinese cuisine.
استنلی: خوراک چینی.
BILL: That’s great! Carol and I love Chinese food.
بیل: عالیه. من و کارول عاشق غذای چینی هستیم.
STANLEY: It’s been my dream to open a restaurant in America.
استنلی: آرزوم بوده که یه رستوران تو آمریکا باز کنم.
BILL: What made you finally do it?
بیل: چی شد که بالاخره این کار رو کردی؟
STANLEY: I finally saved up enough money to open my own restaurant.
استنلی: اونقدر پول جمع کردم که رستوران خودم رو باز کنم.
BILL: When will it be open?
بیل: کی باز می شه؟
STANLEY: I don’t know yet. It’s a very old building and I need to make some repairs first.
استنلی: هنوز نمی دونم. ساختمونش قدیمیه و اول باید یه کم تعمیرات انجام بدم.
BILL: Do you have experience running a restaurant?
بیل: تجربه اداره یه رستوران رو داری؟
STANLEY: Yes, I owned a restaurant in China many years ago.
استنلی: آره، سال ها پیش توی چین رستوران داشتم.
BILL: Wow! I didn’t know that.
بیل: واو! نمی دونستم.
STANLEY: Would you and Carol like to come over and try some of my dishes tonight? I want to create a menu of my best dishes.
استنلی: دوست داری امشب تو و کارول بیایند اینجا و بعضی از غذاهای منو امتحان کنید؟ می خوام فهرست بهترین غذاهامو آماده کنم.
BILL: We would love to! We were thinking about going to a Chinese restaurant tonight.
بیل: بله دوست داریم. داشتیم فکر می کردیم امشب بریم یه رستوران چینی.
STANLEY: Perfect! You can tell me what you think of my food.
استنلی: عالیه. می تونی نظرتو درباره غذا بهم بگی.
یادگیری آسان زبان انگلیسی در خانه
مطلب پیشنهادی:
یادگیری مکالمه زبان انگلیسی با ترجمه فارسی
ترجمه شده در سایت خلایق
منبع:
skesl.com