برای شروع یادگیری زبان انگلیسی این مکالمه ها را تمرین کنید

برای شروع یادگیری زبان انگلیسی این مکالمه ها را تمرین کنید

بهترین راه برای شروع یادگیری زبان انگلیسی تمرین مکالمه های مخلتف به زبان انگلیسی است. در این مقاله دو مکالمه انگلیسی برای شما تهیه کرده ایم. امیدوارم لذت ببرید.

برای شروع یادگیری زبان انگلیسی ، برای شروع یادگیری زبان انگلیسی ، برای شروع یادگیری زبان انگلیسی

برای شروع یادگیری زبان انگلیسی

در این مکالمه، جان و سارا درباره خالکوبی، پیر سینگ و نحوه لباس پوشیدن برای رفتن به سر کار صحبت می کنند.

Dressing for Work (لباس پوشیدن برای کار)

Sarah: So John, what do you think about tattoos and piercings?

سارا: جان، نظرت درباره خالکوبی و پیر سینگ چیه؟

John: Oh. Well, I think they’re okay. Personally, I have my ears pierced, and I have many tattoos. But in the professional world, different people have different ideas. So I had to make sure all of my tattoos can be covered by a t-shirt, so any person who sees me doesn’t know that I have any tattoos. But I personally think tattoos are okay. So if I saw a police officer with many tattoos on her arms and her neck, I wouldn’t have a problem with it. What about you?

جان: خوب، از نظر من ایرادی ندارند. شخصا، خودم گوش هامو سوراخ کردم و یه عالمه خالکوبی دارم. اما توی محیط کاری، افراد مختلف نظرات متفاوتی دارند. بنابراین باید حواسمو جمع می کردم که خالکوبی ها رو با لباس بپوشونم تا هر کی منو دید، نفهمه که خالکوبی دارم. اما شخصا با خالکوبی موافقم. بنابراین اگر یه افسر پلیس ببینم که روی دست و گردنش یه عالمه خالکوبی داره، با این قضیه مشکلی ندارم. نظر تو چیه؟

Sarah: Do you think in the future, maybe as you and I grow up, it will become more common to go to the doctor or maybe go to the bank and you see people, and they are professional people, but they have visible tattoos or earrings? I also have a tattoo. So I think they’re okay.

سارا: فکر می کنی در آینده، زمانی که بزرگتر بشیم، امکانش هست که بریم مطب پزشک یا بریم بانک و ببینیم که کارمندهای اونجا خالکوبی یا پیر سینگی دارند که قابل دیدنه؟ من خودم هم خالکوبی دارم و از نظر من مشکلی نیست.

John: I agree. I think that in the future, it will be more and more commonplace to see people who have visible tattoos and piercings. Of course, right now, people are having more and more visible tattoos that are very small. But maybe in the future, tattoos will be bigger and bigger. I think it’s the same with piercings. Nowadays, it’s normal to see women and men who have their ears pierced. But it’s still not common to see a professional working with their nose pierced or their eyebrows pierced. Maybe in the future that will be common as well.

جان: موافقم. فکر می کنم در آینده، بیشتر باب میشه که افراد خال کوبی و پیر سینگ های خودشون رو بیشتر نشون بدند. البته، در حال حاضر، افراد زیادی هستند که خالکوبی های قابل رویتی دارند اما اونا خیلی کوچیکند. اما شاید در آینده، خالکوبی ها بزرگتر و بزرگتر بشند. فکر می کنم پیر سینگ هم همین جوره. امروزه، عادیه که زن و مرد رو ببینی که گوش هاشون رو سوراخ کردند. اما هنوز عادی نیست که ببینی توی محیط کار، افراد بینی یا ابروهاشونو سوراخ کرده اند. شاید توی آینده این موضوع هم عادی بشه.

Sarah: I think so. But one thing that I think won’t change is professional clothing. I think these days and the future, I think a nice suit, a professional collared shirt, ironed pants – I think those type of clothes are really important for your job or for the type of job if you want a promotion. And I think in the future, we’ll see people with really nice professional clothing and then they might have visible tattoos or earrings. I think your clothes show how important your job is to you.

سارا: نظر من هم همینه. اما یه چیزی که فکر نکنم عوض بشه، فرم لباس پوشیدن سر کاره. چه امروز چه در آینده، یه کت و شلوار شیک، یه پیراهن یقه دار رسمی، شلوار اتو کشیده، فکر می کنم این نوع لباس ها برای کار شما یا اگر می خوای ارتقاء بگیری، مهم باشه. و فکر می کنم در آینده، افرادی را با لباس های حرفه ای ببینیم که ممکنه خالکوبی یا پیر سینگ قابل رویت هم داشته باشند. فکر می کنم لباس نشون می ده که چقدر کارت برات مهمه.

John: I see what you’re saying. If I was trying to hire a lawyer and I saw two lawyers and both of them had tattoos and their ears pierced, but if one of the lawyers was wearing a suit, even if that person have tattoos and piercings, if they’re wearing a suit, I would rather choose that lawyer than someone who had tattoos and piercings who was wearing a t-shirt and shorts.

جان: می فهمم که چی میگی. اگر من قرار باشه که یه وکیل استخدام کنم و دو تا وکیل رو ببینم که هر دو تاشون خالکوبی دارند و گوش هاشونو سوراخ کرده اند، اما فقط یکی از اونا کت و شلوار پوشیده، حتی اگر خالکوبی و پیرسینگ هم داشته باشه، ولی کت شلوار پوشیده باشه، ترجیحش می دم به کسی که خالکوبی و پیرسینگ داره ولی تی شرت و شلوارک پوشیده.

Sarah: Uh-hmm.

سارا: اوهوم.

John: So I agree with you that the clothing is more important for professional image.

مطلب مرتبط:  آموزش زبان انگلیسی به فارسی : 5 مکالمه انگلیسی

جان: پس باهات موافقم که لباس برای محیط کاری و حرفه ای مهمه.

Sarah: What do you think – these days, some of the computer companies or tech startups, the CEOs are young people and they’ll go to work wearing jeans or shorts and a t-shirt. And they like to portray a casual atmosphere through their clothes. What do you think about that?

سارا: نظرت چیه امروزه، بعضی از شرکتهای کامپیوتری یا استارت آپ ها که مدیرهای جوانی دارند، با شلوار جین یا تی شرت و شلوارک می رند سر کار. و می خواند با لباس هاشون یه محیط خودمونی را به وجود بیارند. نظرت در این باره چیه؟

John: Well, in my opinion, the environment at a job, as long as everyone working there is in the same environment, maybe they should be able to choose what kind of professional attire is appropriate inside of that company. But the problem would arise when those workers have to interact with people from another company. So if another company has a dress code where everyone is wearing suits and these two companies have to work together, there might be a problem.

جان: خوب، به نظر من، توی محیط کاری تا زمانی که افراد توی همون محیط باشند می تونند انتخاب کنند که چه نوع لباسی مناسب فضای داخل شرکته. اما مشکل زمانی به وجود میاد که این افراد بخواند با شرکت های دیگه تعامل داشته باشند. بنابراین اگر اون یکی شرکت، افرادش کت و شلوار می پوشند و این دو تا شرکت بخواند با هم کار کنند، احتمالا مشکل به وجود بیاد.

Sarah: It’s strange that clothes seem like they’re so important. The knowledge and the product should be important but I think everyone looks at the clothes and makes a judgment.

سارا: عجیبه که لباس این قدر مهمه. به نظر دانش و محصول باید مهم باشه اما فکر می کنم همه به لباس نگاه می کنند و قضاوت می کنند.

John: Yeah. It’s interesting that we all know the saying “Don’t judge a book by its cover” but we can’t help but do that. Everyone is judging people by what they wear, and that’s not going to change.

جان: بله جالبه که همه با این ضرب المثل آشنا هستیم که میگه “از روی ظاهر آدما نباید قضاوت کرد” اما نمی تونیم بهش عمل کنیم. ما آدما را بر اساس ظاهرشون قضاوت می کنیم و این موضوع قرار نیست تغییر کنه.

Sarah: I agree.

سارا: موافقم.

برای شروع یادگیری زبان انگلیسی ، برای شروع یادگیری زبان انگلیسی ، برای شروع یادگیری زبان انگلیسی

برای شروع یادگیری زبان انگلیسی

در این مکالمه، تاد درباره سه کشوری صحبت می کند که در آنها زندگی کرده و دلیل رفتن به این کشورها را بیان می کند.

۲۰ Years Abroad (بیست سال خارج از کشور)

Meg: Hey, Todd. I know you’ve traveled a lot. What countries have you lived in?

مگ: تاد. می دونم که تا حالا خیلی سفر کرده ای. توی چه کشورهایی تا حالا زندگی کردی؟

Todd: I’ve lived in three countries. I’ve traveled to many, many countries. But I’ve actually lived in three. I lived in England for one year. I lived in Thailand for four years. And I have lived in Japan for 15 years.

تاد: توی سه تا کشور زندگی کردم. به کشورهای خیلی زیادی سفر کردم ولی در واقع توی سه تا کشور زندگی کردم. یه سال توی انگلستان بودم. ۴ سال توی تایلند و ۱۵ سال هم هست که توی ژاپن زندگی می کنم.

Meg: Wow. So when you lived in England, why did you live there?

مگ: واو! کی و چرا لندن زندگی می کردی؟

Todd: It was the first country I traveled to after college. And I had a work permit, a work visa for one year. And I worked at a pub restaurant, which was great. It was in the countryside. And I really enjoyed it. And then I did that for six months. I lived near Cambridge. So, I was near Cambridge University. And then after that I moved to London. And again, I worked at a restaurant. And I lived in London and just worked.

تاد: اولین کشوری بود که بعد از اتمام کالج رفتم اونجا. و یه مجوز کار، یه ویزای کار برای یک سال داشتم. توی یه رستوران کار می کردم که عالی بود. رستوران توی حومه شهر بود. و واقعا دوسش داشتم. شش ماه اونجا بودم. نزدیک کمبریج زندگی می کردم. بنابراین، نزدیک دانشگاه کمبریج بودم. بعدش رفتم لندن. و دوباره توی یه رستوران کار می کردم. و توی لندن بودم و کار می کردم.

Meg: Wow. So it was after college. How old were you?

مگ: واو! پس بعد از کالج بوده. چند سالت بود؟

Todd: I was 23 years old.

تاد: ۲۳ سال.

Meg: Oh, and living in London. That must have been fun.

مگ: اوه و توی لندن هم بودی. باید خیلی جالب بوده باشه.

Todd: It was fun. And interestingly, when I went to England, I could not speak English. So, I could not understand British people. It took me maybe two months before I could understand their English. So it was very, very difficult to understand British people when I first moved there.

تاد: آره جالب بود. و جالبه بدونی که وقتی رفتم انگلستان، نمی تونستم انگلیسی صحبت کنم و بنابراین نمی فهمیدم که مردم چی می گند. دو ماه طول کشید تا انگلیسی اونا را متوجه بشم. بنابراین وقتی برای اولین بار رفتم اونجا، خیلی خیلی سخت زبانشون را می فهمیدم.

مطلب مرتبط:  مکالمه زبان انگلیسی در مورد سفر

Meg: Ah, so you liked it.

مگ: آه، پس اونجا رو دوست داشتید.

Todd: I did like England. It was fun. It was my first country. But the weather was cold for me. I’m from California, and California in the United States is very warm. So I didn’t like the weather. But that’s okay because all British people don’t like the weather, too.

تاد: انگلستان را دوست داشتم. جالب بود. اولین کشوری بود که میرفتم. اما هوای اونجا برام سرد بود. من اهل کالیفرنیا هستم، و اونجا هواش گرمه. بنابراین هواش رو دوست نداشتم. اما مسئله ای نبود چون خود انگلیسی ها هم هواشونو دوست ندارند.

Meg: Oh, really?

مگ: اوه واقعا؟

Todd: Yeah. Everybody complains about the weather.

تاد: آره همه از آب و هوا شکایت می کنند.

Meg: So after England, did you move someplace warmer?

مگ: بعد از انگلستان، رفتید یه جای گرم تر؟

Todd: I did. Right after England, I moved to Thailand. And I lived in Thailand for over four years.

تاد: درسته. بعد از اونجا رفتم تایلند. و بیش از چهار سال اونجا زندگی کردم.

Meg: Wow. Why did you live in Thailand?

مگ: واو! چرا توی تایلند بودید؟

Todd: I was traveling. And in Thailand I had no money and I needed a job. And I wanted to stay in Thailand, so I became an English teacher.

تاد: سفر می کردم. و توی تایلند پول نداشتم و نیاز به کار داشتم. و می خواستم که توی تایلند بمونم، بنابراین معلم انگلیسی شدم.

Meg: Really?

مگ: واقعا؟

Todd: Yeah.

تاد: بله.

Meg: Did you teach English there for four years?

مگ: چهار سال اونجا انگلیسی درس دادید؟

Todd: I did. So I went there and I began teaching English. Then I got a teaching course certificate to teach English in Thailand, and I really enjoyed it. The Thai students were really fun. And Thailand is a great place to live because the weather is really nice. The people are really friendly and the food is delicious. It has the best food in the world, I think.

تاد: درسته رفتم اونجا و شروع به تدریس انگلیسی کردم. بعد مدرک زبان گرفتم که درس بدم توی تایلند و واقعا دوست داشتم. دانش آموزان تایلندی واقعا جالب بودند. و تایلند جای خوبی برای زندگیه چون آب و هواش واقعا عالیه. مردمش واقعا مهربان و صمیمی هستند و غذاش هم خوشمزه است. بهترین غذای جهان رو داره فکر کنم.

Meg: I’ve also heard that Thailand is beautiful. Is it true?

مگ: منم شنیدم که تایلند قشنگه. درسته؟

Todd: It is. It has many, many beautiful islands and it has lots of beautiful places with nature and the mountains. It has jungles. It has beautiful beaches. So it’s a nice place to live.

تاد: درسته. یه عالمه جزایر بسیار زیبا داره و مکان هایی با طبیعت و کوه های زیبا داره. جنگل داره. سواحل زیبایی داره. بنابراین جای خوبی برای زندگی کردنه.

Meg: So you like Thailand, too.

مگ: پس تایلند رو دوست داری.

Todd: I did. Thailand was great. Yeah.

تاد: آره عالی بود.

Meg: So England, Thailand, you said next was Japan?

مگ: پس انگلستان، تایلند، بعدیش رو هم گفتی ژاپن؟

Todd: Yeah, so next was Japan. And Japan is nice. I am a teacher, an English teacher in Japan and I love teaching English in Japan. Like Thailand, the food is really, really good. The people are nice. The scenery is really beautiful. So Japan is really nice.

تاد: بله، ژاپن بود. و ژاپن خوبه. و اینجا یه معلم انگلیسی هستم و عاشق تدریس زبان توی ژاپن هستم. مثل تایلند، اینجا هم غذا واقعا خوبه. مردمش خوبند. مناظر بسیار زیبایی داره. بنابراین ژاپن واقعا عالیه.

Meg: Are there fun things to do in Japan?

مگ: توی ژاپن میشه کارهای جالب کرد؟

Todd: Yes. Actually, I like Japan the most because you get everything. You get lots of beautiful nature. So, you can go hiking. You can go see beautiful beaches. You can go to really nice islands. But also Japan has many, many nice cities. So you can go to Tokyo, Osaka, Fukuoka and the cities have lots to do. There’s good shopping, great restaurants. It’s easy to travel in Japan by train and bus. So, it’s really nice.

تاد:در واقع، ژاپن رو بیشتر دوست دارم چون هر کاری می تونی بکنی. یه عالمه طبیعت زیبا داره پس می تونی بری پیاده روی. می تونی بری سواحل زیبایی رو ببینی. به جزایر واقعا زیبایی می تونی بری. ژاپن شهرهای خیلی زیبایی هم داره. می تونی بری توکیو، اوزاکا، فوکوئوکا و توی این شهرها یه عالمه کار می تونی انجام بدی. فروشگاه های خوب و رستوران های خوبی وجود داره. خیلی راحت می تونی با قطار و اتوبوس توی ژاپن سفر کنی. بنابراین، واقعا خوبه.

Meg: Oh, that sounds like the best of both worlds.

مگ: اوه، انگار دنیا و آخرت رو با هم داری.

Todd: Yeah, it is. Definitely a good place to live.

تاد: درسته. واقعا مکان خوبی برای زندگیه.

 

برای شروع یادگیری زبان انگلیسی می توانید مقاله های زیر را نیز بخوانید:

یادگیری مکالمات روزمره انگلیسی به فارسی

آموزش رایگان مکالمه زبان انگلیسی

یادگیری مکالمه زبان انگلیسی در خانه

برای شروع یادگیری زبان انگلیسی این مکالمه ها را تمرین کنید

برای شروع یادگیری زبان انگلیسی

اگر مطلب فوق به‌درد‌بخور است، با بقیه به اشتراک بگذارید تا از آن استفاده کنند:

مطالب مرتبط

Subscribe
اطلاع رسانی برای :
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها